کاش مى گشتم فداى دست تو
تا نمى دیدم عزاى دست تو
خیمه هاى ظهر عاشورا، هنوز
تکیه دارد بر عصاى دست تو
از درخت سبز باغ مصطفى
تا فتاده ، شاخه هاى دست تو
اشک مى ریزد دو چشم اهل دل
در عزاى غم فزاى دست تو
یک چمن گلهاى سرخ نینوا
سبز مى گردد، به پاى دست تو
در شگفتم از تو، اى دست خدا!
چیست آیا خونبهاى دست تو؟
نویسنده » محمد رضا » ساعت 4:25 صبح روز جمعه 86 دی 21